Sunday, January 10, 2010

حالم بهم می خوره

حالم بهم می خوره:

- از آدمهای تخمی ای که وقتی می بیننت چشماشون گشاد میشه، ابروهاشون میره بالا و با ذوق بغلت می کنن و می بوسنت انگاری که صمیمی ترین و نزدیکترین و بهترین رفیقت هستن، ولی اگه تو یه پیغامی نذاری یا یه زنگ بهشون نزنی یا برنامه ای نچینی، هیچوقت سراغی از تو نمیگیرن و صدسال یکبار هم نمی بینیشون. آدمایی که وقتی باهاشونی، به آدم و به سایرین این حس رو القا می کنن که اتفاقاً خیلی هم معاشرتی و باحالن و باید باهاشون صمیمی تر شد و بیشتر رفت و آمد کرد. وقتی این آدما رو می بینم، از اون لبخند کیری تصنعی و اون "عزیزم، قربونت برم"ـاشون حال تهوع بهم دست میده، جوری که شدیداً دلم می خواد برای یه کم هوای تازه پاشم برم بیرون تو سرما و یه نفس عمیقی بکشم تا این جو و این هوای عفن، مثل ابری از چُس های بدبو، از اطرافم کنار بره و هوا دوباره پاک بشه.

- از آدمای تخمی ای که خیلی اعتماد به نفس الکی دارن و فکر می کنن گُهی هستن و فکر می کنن که سرسبد مجلس و تصمیم گیرندۀ جمع و برنامه ریز اونان. معمولاً این آدما رو یه جور حس کارگردان بودن می گیره و بدون نظرخواهی از بقیه شروع می کنن به برنامه ریختن – که معمولاً یه جاش هم ایراد داره – و برای بقیه هم تعیین تکلیف می کنن که حالا کی چیکار کنه.

- از آدمایی که راجع به یه موضوعی هیچ سررشته ای ندارن، ولی خودشون رو صاحب نظر میدونن که نظر بدن و طرف مقابل رو در اون زمینه نصیحت کنن و بهش راه کار رو نشون بدن و زرتی شروع می کنن از تجربیات خودشون – که هیچ ربطی هم به قضیه نداره – آسمون ریسمون بافتن و ور زدن. اینجور افراد معمولاً سن و سالشون بالاست و فکر می کنن حالا چون یه ۴۰-٣۰ سالی از طرف مقابل مسن ترن و چند تا پیرهن بیشتر پاره کردن، حتماً حالیشونه. حالا خدا نکنه که این آدما یه سفر خارجی هم رفته باشن و یه چندوقتی تو یه کشور پیشرفته ای زندگی هم کرده باشن... دیگه دهن طرف مقابل کاملاً صافه.

- از دخترایی که فکر می کنن خوشگل ترین، خوش هیکل ترین، خوش پوش ترین و سکسی ترینن و خودشون رو مُحِق میدونن که راجع به ظاهر بقیه نظر بدن و بقیه رو دست بندازن. این گروه به خصوص که دارم ازشون حرف میزنم معمولاً از اضافه وزن رنج میبرن، ولی اعتماد به نفس بالا و شعور پایینشون نمیذاره که متوجه این مسأله بشن. اینا وقت خوردن جلوی شکمشون رو نمی تونن بگیرن، ولی بعد وقتی یه جایی – مثلاً تو یه مهمونی – موقع عکس گرفتن میشه، لباشون رو غنچه می کنن، دستشون رو میزنن به کمرشو، یه وری وا می ایستن و ژستهای سوپرمدلی میگیرن.

- از دخترایی که ابروهاشون رو تیغ میزنن و بعد جاشو تاتو می کنن.
دلم می خواد باشم و ببینم ۶۰-۵۰ سالگی با این ابروهای عجیب غریب چیکار می خوان بکنن.



یکشنبه ۲۰ دی ۱٣۸۸

2 comments:

Ehsan said...

salam , bloget kheili ba kelase joone barfi , hal kardam , vase comment gozashtan faghat dahane adamo service mikone size shalvaretam mikhad ! jamesh kon baba ! (blogger ro goftam ha na to!)

SnowNotes said...

سلام احسان. خوشحالم که از وبلاگ خوشت اومده. کامنت گذاشتن رو یک کم آسون کردم که دفعه دیگه سایز شلوارت رو نخواد
!
;)