Wednesday, January 6, 2010

من مخالفم!

من مُحاربم، یعنی محارب که نه! جنگجو، مبارز، حق طلب، آزادی خواه.

اصلاً این لغت «محارب» رو که می بینم، فشار خونم میره بالا و می خوام یکی رو بگیرم خفه کنم. دلیلشم اینه که یه عده حوضَوی ضدّ زبان فارسی با این لغت – مثل هزاران هزار لغت عربی تخمی دیگه – به زبانمون تجاوز کردن. حالام با همین کلمه های قُلُنبه سُلُنبۀ عربی آقایون پفیوزا دارن واسمون حکم صادر می کنن، رو فعالیتهامون اسم میذارن و به جرم «محارم» به اعدام تهدیدمون میکنن.

اصلاً «من مخالفم»1:

– مخالف این لغتهای چرند دور از فرهنگ و زبان رسمی ایران،

– مخالف دادگاههای بدون حضور مترجم عربی– فارسی و مترجم زبانهای دیگه مثل کُردی و ترکی وقتی که متهم به زبان عربی یا فارسی مسلط نیست،

– مخالف تن کردن لباس فُرم زندان به کسی که هنوز معلوم نیست بی گناهه یا گناهکار، به خصوص اونم تو دادگاه ،

– مخالف «دادگاه» بدون «داد» و یک طرفه،

– مخالف حکم اعدام، حالا جرم متهم هرچی که می خواد باشه،
یعنی حتی اگه پس فردا هم ورق برگرده و قدرت بیفته دست سبزها، بازم با اعدام همۀ این آقایون پفیوزا مخالفم... باید به خصوص بهشون حبس طولانی مدت داده بشه، تا باشن و آیندۀ روشن ما رو ببینن.

– مخالف زندان بدون امکانات حداقلی که هر بنی بشری حق طبیعیشه ازشون برخوردار باشه، مثل رفتن به دستشویی وقتی که لازمه، حمام کردن، خوردن حداقل یک وعده غذای درست و حسابی در روز، حق داشتن دکتر و دارو و بهداری، کتاب و قلم و کاغذ، حق داشتن ملاقات و حق دیدن آسمون.

 
1. بر وزن «من مُحارِبم!»

No comments: