امروز ۱ مِهره...
اول مهر،
شروع پاییز،
شروع مدرسه رفتن...
من هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیچوقت تو دوران بچگی از مدرسهرفتن دل خوشی نداشتم و باهاش حال نکردم، به خصوص اول سال که کلی تغییرات جدید اتفاق میافته و یه مدتی طول میکشه تا آدم به همه چیز عادت کنه و جا بیفته.
خلاصه که فصل به این خوشگلی اینهمه سال به خاطر مدرسه و علم و مقنعه و ناظم و کلاس بندی و مشق و امتحان و اینا واسه من خراب و زشت شد. حالا من قصد دارم تا بیشتر از این دیر نشده، شروع کنم به damage control و لذت بردن از اینهمه قشنگی، هرچند که اینجایی که الان هستم از پاییز برگریزون و برگهای زرد و قرمز و طبیعت نفسگیر خبری نیست...
اول مهر،
شروع پاییز،
شروع مدرسه رفتن...
من هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیچوقت تو دوران بچگی از مدرسهرفتن دل خوشی نداشتم و باهاش حال نکردم، به خصوص اول سال که کلی تغییرات جدید اتفاق میافته و یه مدتی طول میکشه تا آدم به همه چیز عادت کنه و جا بیفته.
خلاصه که فصل به این خوشگلی اینهمه سال به خاطر مدرسه و علم و مقنعه و ناظم و کلاس بندی و مشق و امتحان و اینا واسه من خراب و زشت شد. حالا من قصد دارم تا بیشتر از این دیر نشده، شروع کنم به damage control و لذت بردن از اینهمه قشنگی، هرچند که اینجایی که الان هستم از پاییز برگریزون و برگهای زرد و قرمز و طبیعت نفسگیر خبری نیست...
همچنان پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۸۹