Friday, April 16, 2010

Privacy for some tears please!

آدمی گاهی وقتا دلش می خواد گریه کنه و این هیچ اشکالی نداره، اتفاقاً خیلی هم خوبه. چون که اگه از ته دل گریه کنه و با این کار خودش رو خالی کنه، کلی آروم و شارژ میشه و دوباره اون حس خوش بینیش به قوت به کار می افته و آدم با انرژی و امیدوار بر می گرده سر کار و زندگیش. ولی اگه یه آدمی که خیلی براش عزیزه اون دور و بر باشه و نشه هیچ جوری از شرّش خلاص شد، اون وقت اون گریۀ کذایی و بغض قُلُنبه گیر می کنه تو گلوی آدم و راه نفس رو می بنده و بعد آدم مجبور میشه به زور گریه اش رو بخوره و تو خودش بریزه تا یه وقت و یک جای دیگه. آخه اگه جلوی اون آدم عزیزه گریه کنه، اون آدم عزیزه نگران میشه و فکر می کنه هرکاری که لازم بوده برای شاد کردن آدم انجام نداده و کلی غصه می خوره، و درنهایت اون عذاب وجدان و غصه هه وضع رو از اولش هم خراب تر می کنن! ولی گاهی وقتام اون آدم عزیزه خودش وضعیت رو حس می کنه، میاد جلو، آدم رو بغل می کنه و میذاره آدم با یه گریۀ درست و حسابی خـــــــــــــــــــــوب خودش رو خالی بکنه و بعد از اون، آدم دیگه بــــــــهترین حال رو داره... حال آفتاب و رنگین کمون بعد از یه بارون بهاری دوش مانند!!


جمعه ۲۷ فروردین ۱٣۸۹

4 comments:

كيوان said...

بسيار باهات موافقم. خودم هم جديدن خيلي تجربش كردم. روش خوبيه براي تخليه غصه ها

SnowNotes said...

بعله! این روش در نود و نه درصد موافق مؤثر واقع میشه

:-)

medea said...

من از این روش خیلی استفاده میکنم٫ابته زمانی که همه خوابند زیر پتو . به خا طر اینکه حوصله ی جواب دادن به سئوال های جور وا جورشون رو ندارم و میخواهم به درد خودم به میرم.

SnowNotes said...

کاملاً موافقم... گریه تو تنهایی کلاً یه جور دیگه آدم رو خالی می کنه