Monday, April 26, 2010

Just wonderin'...

یه چند روزی بدون کامپیوتر و در نتیجه بدون تایپ فارسی بودم، ولي بالاخره کامپیوترم رو فرمت کردم و ویندوزشم عوض کردم. حالا کامپیوترم حسابي خلوت شده، سرعتم حسابي بالاست و با ذوق و شوق رو هرچي دلم بخواد کليک مي کنم و بدون ترس از هَنگ و خشک شدن، هر فایلی رو، با هر هیبت و سایزی باز می کنم!!! هــــــــــــورا!!!

این آخر هفته بهترین دوست استیل اومده بود سان فرانسيسکو و تقریباً هر روز رو با اون بوديم و حسابی بهمون خوش گذشت... یادم رفته بود چقدر دم دست داشتن یه رفیق باحال می چسبه. دلیل اصلي سفر اين رفیق، دیدن خواهرش نیکی ئه که يه دوماهيه با یه دختری دوسته!!!!!!! و اين براي همه خبر خیلی داغ و تازه ایه، چون نیکی تمام عمرش فقط دوست پسر داشته و هیچوقت هیچ اشاره یا حرکتی نکرده به اینکه از دخترا خوشش می آد و حالا یهو برای اولین بار دوست دختر داره!

و اما دوست دختر نیکی يه دختر با محبت و خجالتی چهل ساله است (نیکی ۳۲ سالشه) که موهای کوتاه داره و لباسهای مردونه می پوشه و در کل میشه گفت که یه butch lesbian ئه، يعني لزبینی با ظاهر و رفتار مردونه. خلاصه اینکه ما تمام آخر هفته امون رو با دوست استیل، نیکی و دوست دختر نيکی گذروندیم و خیلی هم بهمون خوش گذشت، ولی حالا من و استیل داريم سر این موضوع بحث می کنیم که آیا نیکی bisexual ئه یا نه، صرفاً خیلي سردرگمه و نمي دونه چی می خواد و همین که دوست دختري با ظاهر و رفتار مردونه انتخاب کرده، نشون دهندۀ اینه که همچنان به مردها کشش و علاقه داره و یه روزی به زودی این رابطه اش تموم خواهد شد و دوباره بر خواهد گشت سر بيرون رفتن با مردها. البته هدف هیچکدوم از ما از اين بحث نقد کردن نیکی یا رفتارش یا انتخابش نیست، نه! ابداً! اصلاً به ما مربوط نمیشه که نیکي با زندگیش چه می کنه، نخیر! اين صرفاً یه جور بحث اجتماعی-روان شناسی راجع به طبیعت آدمیزاده.

البته اینجا لازمه که من یه سری اطلاعات به داده هام راجع به نیکی اضافه کنم که نوشتنشون یه کم برام سخته.

Um... Here we go:
 از قرار حدوداً ۱۲ سال پیش نیکی یه شب با یه مردی میره بيرون و اون آقای پفیوز نیکی رو چیزخور مي کنه و بعد بهش تجاوز می کنه !!!!!!!!!!!!!!!! و این مسأله نيکی رو حسابی داغون می کنه، به طوري که مدتها ميرفته روان درمانی و حتی يه مدتی هم به مصرف مواد رو می آره و بعد اون رو میذاره کنار، ولی اینطور که من فهميدم هیچوقت این مسأله براش به طور کامل حل نمیشه و هیچوقت هم بعد از اون، روابط موفقی با مردها نداشته، هرچند که مثل هر دختر ديگه ای با مردهای زيادی بيرون رفته. کل قضيه خیلی خيلی fucked up ئه، البته نیکی الان اینطور که پیداست خیلی هم خوب و خوشه، ولي خب... اون مسأله ضربۀ بزرگی به روابطش با مردها وارد می کنه. واقعاً خیلي وضعیت چِت و ناراحت کننده ایه، من هم اگه بودم، فکر نمی کنم هیچوقت می تونستم از لحاظ روانی بهبود پیدا کنم و دیدی عادی نسبت به مردها داشته باشم.

حالا این وسط بحث من اینه که آدم اگر در طبیعتش هیچگونه میل و کششی به همجنس نداشته باشه، هرچقدر هم که از جنس مخالف ضربه خورده باشه، باز امکان  نداره که یهو رو بیاره به همجنسش و یهو بشه بای. مثلاً من امکان نداره که تحت هیچ شرایطی شروع کنم به بيرون رفتن با دخترا و هیچ عاملی نمی تونه منو وادار کنه که با یه دختر سکس داشته باشم (به اینجای بحث که میرسم، یه جور یأس و ناامیدی تو نگاه استیل مي بينم! کوفت! شما مردا چطونه؟!؟!) ولی استیل عقیده داره که نیکی بای نیست و heterosexual ئه و همین که داره با دختري با ظاهر مردونه بیرون میره، نشون دهندۀ اینه که همچنان به مردها کشش داره و الان فقط سردرگمه و نمی دونه چی می خواد. ولي من میگم بابا! آخه آدم هرچقدر هم که سردرگم باشه، باز ممکن نيست که اگه میل و کششی به همجنسش نداشته باشه، در طول یه مدت زمانی باهاش تو یه رابطۀ کامل باشه. حالا اگه یک یا دوبار تحت شرایط خاصی مثلاً با طرف بخوابه، بله، شاید! مردم وقتی مست يا high هستن هم، هزار جور کار نشدنی و غیرقابل باور انجام میدن، ولی اینکه با کسی دو ماه تو یه رابطه باشي و باهاش سکس داشته باشی، نه، ممکن نيست، مگه اینکه طرف بای باشه.

و خلاصه که این بحث همچنان داغه...

و از طرفی بحث دیگه ای هم هست و اونم بحث افرادیه که اساساً گِی هستند، ولی به خاطر محیط بستۀ اجتماع و ترس از عکس العمل اطرافیان یا به هر دلیل دیگه ای این مسأله رو پیش خودشون نگه می دارن و برای پنهان کردنش در بعضی موارد حتی تن به ازدواج میدن و به این شکل چند سالی تو یک رابطۀ دگرجنس خواه هستند تا یه روز به اصطلاح  از تو کمد میان بیرون، به واقعیت اعتراف می کنن، اون رابطه رو تموم می کنن و با افراد همجنس خودشون رابطه برقرار می کنند.
اینجور آدمها رو چی؟ آیا میشه اونا رو هم bisexual دونست؟؟

کلاً شما چی فکر می کنین؟


دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹

No comments: