Monday, February 22, 2010

زنگ خواب حروم کن تلفن

متنفرم از اینکه با زنگ تلفن از خواب بیدار بشم.

و از وقتی سعی می کنم صدای آزاردهندۀ زنگ رو نشنیده بگیرم و هرجور شده با بندکردن خودم به چیزی تو عالم خواب اون تو بمونم تا وقتی که صدای زنگ قطع میشه، به راههای ممکن برای تنبیه تلفن زننده هم فکر می کنم.

لطفاً بذار بخوابم!!

در مورد ما این گروه مزاحمی که زنگ می زنن و با تلفن بی موقعشون آدم رو از خواب بیدار می کنن، فقط از یک نوعن و اسم این نوع هم هست والدین. حالا این والدین یا با ما نسبت مستقیم دارن که این گروه شامل مامان من و مامان بابای استیل میشه، یا نسب یه کم غیرمستقیم که دراینصورت میشه مامان بزرگ من. همۀ اعضاء این گروه به طرز حرص آوری سحرخیزن و به نظرشون ۱۰:۰۰ صبح دیگه لنگ ظهره و امکان نداره که عهدی اون ساعت خواب باشه. آخه مگه ممکنه؟؟ مامانه و مامان بزرگه که خیلی بامزّه ان، وقتی زنگ میزنن و آدم رو بیدار می کنن و جوابی نمی گیرن، پیغامشون اینه که: «سلام، خــــــــــوابین؟!؟!» یعنی حتی نمی کنن بگن که خب حالا چیکار داشتن که خواب رو بر ما حروم کردن! و البته علّت اصلی اونم اینه که اصولاً کاری نداشتن، بیکارن و از سر بیکاری هر یه روز در میون زنگ میزنن تا با هم یه حال و احوالی بزنیم:

- خب، چه خبرا؟
- هیچی. خبری نیست. امن و امان. شما چه خبرا؟
- هیچی...
...
[سکوت]


دوشنبه ٣ اسفند ۱٣۸۸


No comments: