Saturday, July 31, 2010

خشم اژدها


من کلاً آدم عصبانی ای نیستم، ولی بعضی وقتها که حسابی از کوره درمیرم (شاید ۵-۴ بار در سال)، دیگه اختیارم رو از دست میدم و کارهای احمقانه ای می کنم؛ نمونه اش همون مشت کوبیدن دو هفته پیش بر کیبورد لپ تاپ که هارد رو کلاً به گا داد!!! یه جور دیوانگی آنیه که آدم رو به غول بی شاخ و دم تبدیل می کنه، به یه دیوانۀ زنجیری... چته بابا جان؟ آخه این حرکات یعنی چی؟ اون حس خیلی عمیق گناه بعدش میاد که تا وقتی هرچی شکوندی و داغون کردی رو جایگزین نکنی و مرهم نذاری، آروم نمی گیره و هرچقدر هم که عذرخواهی کنی و پشیمون باشی، اصولاً هیچوقت به طور کامل از بین نمیره.

بعد از یه دعوای خرکی هفت هشت ماه پیش سعی کردم که رو این مسأله کار کنم و آدم باشم و واسه همین هم الانها دیگه خیلی کمتر اونطور عصبانی و دیوانه و کور از خشم میشم... کلاً حس ترسناکیه وقتی آدم خودش می بینه که اختیارش رو اونجوری از دست میده و حرکاتی انجام میده و کارهایی می کنه که خودش هم بعداً کف می کنه. کلاً ممکنه به خودت یا یه اون بخت برگشته ای که تو اون دعوا باهاش درگیری، صدمه بزنی... خب نکن باباجان من!


شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹

No comments: