امروز اولین تولد این وبلاگه... یادداشتهای برفی.
نوشتن این وبلاگ تو برف شروع شد. خوب پارسال اول ژانویه رو یادمه... قندیلهای نکره از ناودون آویزون بودن، هوا حـــــــسابی سرد بود و سی سانتیمتری برف همهجا رو گرفته بود... عکس پروفایلم رو هم همون روز گرفتم. اون روز با تماشای منظرۀ سفید جلوی پنجره نوشتن این وبلاگ رو شروع کردم و امروز ۴۰۰۰ کیلومتر دورتر تو یه ایالت بدون برف و سرما و زمستون واقعی نشستم و دارم اولین پست سال جدید رو سر هم میکنم... از اتاقی که پنجرهاش به باغچهای از چمنهای سبز باز میشه و منظرۀ اصلیش تپۀ سبزیه که سر به یه آسمون آبی با ابرهای خوشگل سفید کشیده... یعنی در یک کلام اینجا خبری از برف و سرما نیست و هوا خوبه. مطمئنم که %۹۵ آدما با این موضوع حال میکنن و از نبود سرمای پوستخشککُن خوشحالن، ولی از اونجایی که من به برف ارادت خاصی دارم، اگه همین دو روز پیش از چریدن شادمانه در برف برنگشته بودم، الان غرغرم به هوا بود!
منظرۀ من
امسال در کل برای نویسندۀ این وبلاگ (و سایر اعضاء خانوادۀ خیلی کوچیکش) سال سختی بود: پر از تلاش مداوم و پیشرفتن و قدم اول رو برداشتن و امیدوار و مثبت بودن، و پر از انتظارهای طولانی و عاقبت «نه» شنیدنهای سخت و سرخوردگی و ناامیدی و افسردگی. به علاوۀ یه حرکت ماجراجویانه و یه کم گرون که عبارت بود از جابهجا شدن از یک ایالت خیلی شرقی به یک ایالت خیلی غربی که اونم خودش عادتکردن به فرهنگ و جا و هوای جدید میطلبید و هنوز مشغول دست و پنجه نرم کردن باهاش هستیم. البته اگه راستش رو بخواین قصد نداریم مدت زیادی اینجا بمونیم، چون به این نتیجه رسیدهایم که اخلاق و عادتها و خلق و خوی این قوم به خصوصیات East Coast ای و تهرانی ما نمیخوره و همون اخلاق تند و تیز و رُک و بیتعارف ملت شرق آمریکا بیشتر به مزاج ما سازگاره.
در یک کلام ۲۰۱۰ سال مزخرفی برای برفی بود و امیدوارم سال ۲۰۱۱ از این لحاظ خیلی متفاوت باشه؛ البته من هیچ قصد ندارم که با انتظارات زیاد این سالِ هنوز از راه نرسیده رو بترسونم و بهش استرس وارد کنم، ولی یه حسی بهم میگه که بعد از حرکت در جهت منفی و رسیدن به ته چاه، فقط یه مسیر یه طرفه در جهت مثبت و به سمت بالا باقی میمونه و این به خودی خود امیدوارکننده است.
در کل این وبلاگ یکساله هم چندان آش دهنسوزی از آب در نیومد... خودم میدونم. در مقابل دستنوشتههای بعضی رفقا، اصلاً روم نمیشه خودم رو یک بلاگر به حساب بیارم و از تعداد کم بازدیدکنندههای وفادارم هم خیلی در عجب نیستم. ولی خب، نوشتن تو این صفحه برام خاصیتهای زیادی داشته، از این لحاظ که با نوشتن و خالی کردن خودم از احساساتِ تخمی و افسردگی و غرغر، حال بهتری پیدا کردهام، امیدوارتر و شادتر شدهام و برای همین هم این وبلاگ خلوت و پر از سکوت کوچولو رو همینطوری که هست، دوست دارم.
تولدت مبارک بچه جانم!
شنبه ۱ ژانویۀ ۲۰۱۱
7 comments:
tavalodet mobarak blog hamisheh sard vali rokam . hamisheh jozveh behtarin haiee chon ehsas ensaniat dar fazayeh to bishtar az fazayeh doostanat beh chesm mikhorad .motenaveh iee na hamisheh sardi na garm .tabrik migooiee pish az har eido tatilat rasmi . doostat daram ba tamamaeh naghzo eshkalatat .hata ba dir beh dir upload shodan matalebat .shak nadaram roozi khanevadeh yeh to ham jan migirad va bozorg mishavad .doostat daram medea.
اي بابا، كافيه يكم اخبار ايران رو بخوني تا به خودت و اوضاع جاريت اميدوار بشي
بهرحال زندگي هرجا كه باشي سختي هاي خودشو داره، اين شاد زيستن بنظر من بيشتر يه فاكتور درونيه تا عوامل تاثير گذار بيروني
اميدوار سال خوبي داشته باشي پر از حال و صفا و سيتي :))
باهات کاملاً موافقم که شاد زیستن یه مسألۀ درونیه و متأسفانه من جزو اون دسته آدمائی هستم که طبیعتاً یه نمه دپرسی تو خونشونه!!! اخبار ایران رو هم میخونم، ولی به همین دلیلی که گفتم، قصد دارم یه کم کمتر قضایا رو دنبال کنم. مرسی رفیق! تو هم امیدوارم سال خوبی داشته باشی، پر از عرق سگی و داف و رفقای توپ و موزیک ردیف
مرسی مدئا جان که با این کامنتت روزم رو ساختی و شادم کردی! شایدم امسال یه کم زود به زود پست جدید بنویسم
:-)
beh omid farda ha yeh roshan tar . khahesh mikonam.
تولدش مبارك.سال خوبي برات ارزو ميكنم.
.ممنونم جواد
Post a Comment